مالیات در ایران عهد هخامنشی از زمان جهانداری داریوش برزگ بانظم و ترتیب و ممیزی معین و صحیحی وصول میگردیده است. كشورهای تابع این شاهنشاهی بزرگ كه هركدام بمنزله استانی درآنروز بشكار میرفته، فراخور جمعیت و موقعیت و محصول و صادرات و بنیه مالی، مقداری جنس و مبلغی نقد یا شمشهای زر وسیم میپرداختهاند، و استانداران (شهربانان یا خشترهپاونها) مسئول و موظف بوصول و ایصال آن بودهاند درنتیجه این حساب دقیق و منظم مالیاتی درطول بیش از دو سده عمر شاهنشاهی این دودمان پارسی، مقداری زیاد زر و سیم سكه یا شمش ازراه وصول مالیاتها درخزانههای شاهنشاهی گرد آمده بودند، و مالیاتهای وصولشده بخزانه شاهنشاهی واریز میگردید. دولت بمعنی و مفهوم امروزی وجود نداشت ولی وضع مالیاتها عادلانه و براساس میزان و ممیزی دقیقی بود كه درتمام كشورهای تابعه بوسیله داریوش سهمبندی و پایهگذاری شده بود.
ازمیران درآمد سالانه اطلاع جزآنچه هرودوت و سایر تاریخنویسهای باستانی دادهاند دردست نیست، ولی از ذخائر هنگفتی كه از خزانههای سارد، دمشق، ممفیس، بابل، شوش، تختجمشید، استهر، پاسارگاد، هگمتانه، مصر و غزه بدست اسكندر مقدونی افتاد میتوان به ثروت بیكران اندوخته شده درخزانههای شاهنشاهی پیبرد، باآنكه بیش از شكست داریوش سوم، مبالغ زیادی ازآنها بمصرف جنگ رسیده و مقداری نیز او باخود برد و مقدیری هم پنهان گردید و یا تفریط و ازبین رفته بود.
داریوش سوم خود پساز نبرد «گوگمل» گفته بود «بگذار این ملت ازمند» مقدونی و یونانی «كه از دیرگاهی تشنه خزائن من هستند، تا گلو در زر فرو رود» و خود اسكندر نیز هنگام سان نیروی جنگی خود و صفآرائی دربرابر سپاهیان ایران بمقدونیها گفته بود:
«شما كه در اروپا درآن همه جنگها برنده شدهاید اكنون نوبت جهانگیریهای شما در آسیا رسیده، اینجا مانند تراكیه و ایلیریه نیست كه دراطراف كوههای آن قوای خودرا بیهوده صرف كنید، این مشرق پرثروت و آباد است كه تركهاش ازآن شما خواهد بود».
و چون بصفهای تراكیها و ایلیریها كه برای تاراجگری با اسكندر بایران آمده بودند رسیده گفت:
ای مردان دلیر بروید و زرهای ایرانیان را از دستشان بربائید و قلههای سخت و ازیرف پوشیده كوههای خودتان را با این دشتهای پرثروت و دهات آباد پارس معاوضه كنید.
پروفسور آلتهایم در «تاریخ اقتصادی آخرین دورههای قدیم» جمع كل مبالغی كه از خزانه شاهنشاهی بدست اسكندر افتاد چهلوسه هزار تالان تخمین زده كه برابر با 132/744/388/1 فرانك طلا میشود، درحالیكه وقتی تصمیم به جنگ با ایران گرفت 200 تالان پول بیشتر نداشت. درهر صورت سكه زر و سیم و شمش و اشیاء و اسباب زرین و سیمین و پردههای گرانبهای نقاشی، زیورآلات، جواهرها، حامه و پارچه وفرش زیاد بوده است، كه در روایتهای تاریخنویسان قدیم منعكس است و قسمتهائی ازآن بشرح زیر خلاصه میگردد:
خزانه شوش: آریان تنها مقدار نقره این خزانه را پنجاههز ار تالان و دیودور سیسیلی چهل هزار تالان شمش طلا و نقره و نههزار تالان پول مسكوك طلا (داریك) نوشته كه اگر شمشهای نقره حساب شود درحدود 724 میلیون فرانك بهای آنها بوده است. او مینویسد: «آنگاه كه اسكندر در شهر شوش بكاخ پادشاهی درآمد در خزانه آنجا بیش از چهل هزار تالان سیم و زر غیر مسكوك انباشته دید. اینها را پادشاهان از زمان پیش دستنخورده بجای گذاشته بودند، تا اگر روزی ناگهان حادثهای روی دهد ازاین اندوخته، پولی بدست آید. ازاین گذشته زر و مسكوك بارزش نههزار تالان موجود بوده.»
پلوتارك چهل هزار تالان نقره مسكوك و اشیاء گرانبها و پارچههای ارغوانی ممتاز بوزن معادل پنجهزار تالان و كنتكورث پنجاههزار تالان نوشته. بعضی دیگر از مورخان متأخر ذخایر شوش را تاحدود هفتاد میلیون لیره انگلیسی حدس زدهاند.
تالان سیم و زر بود كه سی هزار قاطر و سه تا پنجهزار شتر آنها را بار مینمودند. دیودور و كنتكورث هم یكصدوبیست هزار تالن (168 میلیون فرانك) نوشتهاند و مخصوصاً دیودور نوشته است كه اسكندر سه هزار شتر و تعداد زیادی قاطر از شوش و بابل خواست تا اندوختههای تختجمشید را بار نمایند. او شرح تاراج این خزانهرا اینطور داده است:
«درآن زمان شهری در زیر آفتاب به ثروت این شهر نبود. خانههای مردم پربود از ثروتی كه درعرض سالهای دراز گرد آورده بودند. سربازان مقدونی وارد خانهها شده اهالی را میكشتند و دارائیشان را تاراج میكردند، زر و سیم و پارچههای ارغوانی و اشیاء گرانبها را خرد میكردند، زنان را با زینتها میربودند و بعد آنهارا بردهوار میفروختند. چنین بود اقبال تختجمشید كه بدبختی كنونیش باشكوه گذشتهاش برابری میكرد.
اسكندر وارد ارگ شاهی شد و خزانهای كه از زمان كوروش فراهم شده وبد بتصرف درآورد مقدار طلا را اگر بهبهای نقره ارزیابی كنیم، یكصدوبیست هزار تالان بود. دوسه هزار شتر وعده زیادی قاطر از شوش و بابل خواست، تا این ذخائر را حمل كنند، زیرا اعتماد به اهالی پارس نداشت و بعلاوه میخواست این شهر را زیروزبر كند.»
پلوتارك هم نوشته است: «اسكندر همان اندازه سیم و زر درآنجا یافت كه درشوش بدست آورده بود، بیست هزار قاطر و پنجهزار شتر اشیاء خرانه را بار كردند.»
در تختجمشید از درخت تاك زرینی سخن گفته شده كه خوشههای آن از گرانبهاترین گوهر ساخته شده بود و تا روی تختخواب شاه گسترده بود. واین شاید همان درخت مو معروفی است كه پیتیوس اهل لیدی به پادشاه پیشكش كرده بود.
خزانه پاسارگاد: كنتكورث ششهزار تالان و پلوتارك باندازه خزانه شوش گفته است.
خزانه دمشق: مقدار پول و ذخائر و غنائمی كه اسكندر مقدونی ازاین خزانه برد كنتكورث حدود دوهزار تالان سكه نقره و پانصد تالان اسباب نقره و تعداد زیادی گردونهها و جامههای فاخر نوشتهاست. پلوتارك میگوید: «مقدونیها كه برای نخستین بار مزه زر و سیم و زنان و تجملات خاور زمین را چشیدند. ازاین پس باشوق و گرمی بهر راهی میرفتند تا اثری از ثروتهای پارس بدست بیاورند.» آریان هم هوشته: «چون اسكندر شنید خزانه داریوش كه بوسیله سوفینیس حمل میشد و باعث غرور و شكوه بود، بتصرف او درآمده، این غنائم را به پارمنین سپرد.»
خزانه آربل: آربل انبار ثروت و ذخائر سپاهیان بود و درنتیجه غنیمت زیادی ازاین محل بدست مقدونیها افتاد، ازجمله چهار هزار تالان پول نقد و مقدار زیادی جامههای فاخر و اشیاء گرانبها بود.
خزانه بابل: نقدینه تنهای این خزانه را، سیزده میلیونونیم فرانك طلا تخمین زده، و نوشتهاند كه اسكندر بهرسوارمقدونی ششصد و بهریك از سواران متحدین یونانیش پانصد و بهریك از سپاهیان پیاده نظام دویست درهم داد و بسپاهیان غیریونانی و مقدونی حقوق دوماههشان را پرداخت كرد. سپاه اسكندر را دراین زمان پنجاه هزار سرباز نوشتهاند.
خزانه سارد: اسكندر پس از گشودن سارد آنچهرا كه درخزانه آنجا بوده از فرماندار و فرمانده آنجا میثرنیس تحویل گرفت لیكن از مبلغ آن اطلاع صحیحی دردست نیست ولی معلوم است كه مبلغ قابل اهمیتی درآنجا همانند آنچه در سایر خزائن بیان شد، نبوده و سبب آن نیز شاید آن باشد كه برای فراهم آوردن سپاه و تداركات نظامی پولهای خزانه سارد مورد استفاده قرار گرفته بود درهمین هنگام آوردن اسكندر درازاء دریافت پنجاه تالان طلا از شهری بنام اسفند امتیازاتی میدهد، واین خود میرساند كه خزانه سارد كفاف نیاز آنروز اسكندر را كه راهی دراز درپیش و اندیشهای بزرگ درسر داشته نمیداده.
خزانه مصر: پولهای نقد خزانه مصر را كمتكورث ششصد تالان نوشته. مازاسیس فرماندار ایرانی آنجا، چو از روحیه مصریها آگاه بوده، خود خزانه و اسباب گرانبهای ایران را در مصر تسلیم اسكندر نمود.
خزانه غزه: پلوتارك نوشته است كه قسمت اعظم غنائم این شهر را اسكندر برای مادرش المپیاس و كلئوپاتر و سایر دوستان و یارانش فرستاد، تنها برا لئونیداس مربی خود پانصد تالان كندر و صد تالان مرَّمكی فرستاد.
خزانه سیار همراه داریوش سوم: شاهان هخامنشی را رسم بود كه در سپاهكشیها و جنگها خزانه سیاری همراه داشتند كه از نقود و ظروف و اسباب و اشیاء گرانبها سرشار بود. داریوش سوم همچنین خزانه معتبری همراه داشت كه قسمتی ازآن درنبرد ایسوس و بقیه در پیكارهای بعدی و پس از مرگش بدست اسكندر افتاد. كنتكورث ضمن توصیف شكوه و تشریفات اردوی عظیم داریوش سوم مینویسد كه: «گنج شاه را ششصد قاطر و سیصد شتر میبردند و دستهای از كمانداران نگاهبانان آن بودند ……»
در نبرد ایسوس نوشتهاند كه پساز شكست و عقبنشینی داریوش، سراپرده و بارگاهش بدست مقدونیها افتاد، آنها دست از تعقیب شهریار نگونبخت برداشته و متوجه تاراج غنائم شدند و مقدار زیادی زر و سیم و جامههای فاخر گوناگون و اسباب تجملی و ظرفهای گرانبهای داریوش را بین خود تقسیم كردند. اشیاء خزانه باندازهای زیاد بود كه آنها را خوب و بد و سبك و سنگین كرده، گرانبهایش را برمیداشتند و كمبها را بدور میافكندند. همه چیز تاراج شد، جز اسباب سراپرده و چادر و بارگاه داریوش كه معمولاً ازآنِ سردار پیروز بود و باید درآن جای گزیند.
تاریخنویسان یونانی نوشتهاند: «چون شب دررسید، مقدونیها دست از دنبال كردن دشمن برداشته در اندیشه تاراج سپاهیان ایران بویژه چادر و بارگاه داریوش افتادند زیرا میدانستند كه چیزهای گرانقدر درآنجا زیاد است. درنتیجه تاراج، سیم و زر زیاد و جامههای فاخر گوناگون از خزانه شاه بیرون كشیدند و از چادرهای نزدیكان شاه، اسباب و اثاثیه زیاد با خود بدینجا آورده بودند. غنائم بقدری زیاد و سنگین بود، كه مقدونیها نمیتوانستند آنرا باركنند بنابراین اشیاء را خوب و بد كرده گرانبهایش را برداشته و بقیهرا دور میریختند. هنگامی كه مقدنیها به چادرهای حرمسرا وارد شدند، صدای شیون و زاری زنها را حدی نبود، اكثر آنها از چادر بیرون دویده بنای زاری و گریهگذاردند. مقدونیها جامههای آنها را از برشان كنده، زینتهایشان را ربودند چنانكه برای این بانوان جامهای جز پیاهن نماند.» دیودور مینویسد كه:
«زنان با دست لرزان زر و زیورهای خود را كنده با موهای ژولیده میدویدند …..»
گزنفن درباره اشیائ گرانبهائی كه شاهان هخامنشی همراه میبردند، مینویسد:
«رسم آسیائیهای امروز هم همین است كه چون بهجنگ میروند آنچه برای آنها عزیز و گرانبها است باخود بمیدان جنگ میبرند و میگویند چنین میكنند تا بهتر بجنگند.
درباره مقدار غنائمی كه از ری تا حوالی دامغان یعنی جائی كه داریوش سوم بدست دو سردار خود «بسوس و نبرزن» كشته شد و بدست اسكندر افتاد. دیودور سیسیلی گوید: «اسكندر هنگام تعقیب داریوش تمام خزانههای اورا تصرف كرد و خزانهداران هشت هزار تالان باو تحویل دادند غیراز مبلغ هنگفتی اشیاء مانند جامهای زرین و اسباب بهادار. بهای اشیاء را به سیزده تالان تخمین زدهاند. پلوتارك مینویسد كه: «چون اسكندر با نهایت شتاب سپاهیان داریوش و بسوس را دنبال كرد، سپاهیان اشیاء زیادی از سیم و زر را درراه رها كرده فرار مینمودند و اسكندر ازمیان خرمن سیم و زر و ارابههای زیادی كه پر ازغنائم و زنان و كودكان بود و با ارابهران حركت میكردند، میگذشته است.»