افسانه های گنج و گنج یابی

 

افسانه گنج

در هر آبادي و روستاي ايران که گذر کنيد قصه هاي مختلفي از کشف گنج توسط فلان روستايي مي شنويد که راست و دروغش بر عهده راوي ولي تکرار آن خالي از لطف نيست .در اکثر روستاهاي ايران اين داستان نقل محافله که فلان چوپان در زمين گوسفند داشته که شاخ بز آن به يک دسته ديگ سکه گير مي کند و يا اينکه فلاني افسار اسب خود را اتفاقي به دسته ديگ گنج بسته و يا اينکه فلاني داخل راهي ميرفته و پايش به دسته ديگ زر گير مي کند و مي افتند . و يا اينکه روي سيلاب موقع باران خمره ايي ديد و گرفت و داستان هايي از اين دست . در همه اين موارد که اشاره شد بخت و روزي افراد بوده و کسي بدنبال گنج نبوده بلکه گنج بدنبال افراد بوده است که به نوعي داراي تقدس است. يک مورد خاص در يکي از روستاهاي ايران خودم به چشم ديدم که درخت سرو بلندی بر اثر باد بر زمین افتاد و یک خمره به ریشه درخت دقیقا زیر خود درخت چسبیده بود و اولین نفری که از آنجا رد میشده آن را شکسته و محتویات آن که فکر کنم سکه طلا بود را خارج کرد. در کل در ایران داستان های زیادی در این خصوص وجود دارد.که از گذشتگان سینه به سینه نقل شده و اگر به اصل آن رجوع شود مطمنن واقعیت دارد چرا که زمانی که در ایران دفینه های سردستی وجود داشت می توانست از این اتفاقات بیفتد ولی اکنون بیشتر دفینه های سردستی رفته و بیشتر دفینه وزیری مانده که گرفتن آن هم مشکلات خاص خودش را دارد.

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا