عن محمد بن عیسى قال : سألت الرضا ( علیه السلام ) عن السحر ؟ فقل : هو حق وهو یضر بإذن الله تعالى ، فإذا أصابک ذلک فارفع یدک حذاء وجهک واقرأ علیها ( باسم الله العظیم باسم الله العظیم رب العرش العظیم إلا ذهبت وانقرضت ). قال : وسأله رجل عن العین ؟ فقال : حق ، فإذا أصابک ذلک فارفع کفیک حذاء وجهک واقرأ ( الحمد لله ) و ( قل هو الله أحد ) والمعوذتین ، وامسحهما على نواصیک فإنه نافع بإذن الله.
وروی عن أبی عبد الله ( علیه السلام ) أنه سئل عن المعوذتین ؟ قال : إن رسول الله ( صلى الله علیه وآله وسلم ) سحره لبید بن أعصم الیهودی ، فأتاه جبریل ( علیه السلام ) بالمعوذتین ، فدعا علیا فعقد له خیطا فیه اثنا عشر عقده ، فقال : انطلق إلى بئر ذروان فأنزل إلى القلیب فاقرأ آیه وحل عقده فنزل علی ( علیه السلام ) واستخرج من القلیب فتحلل ذلک عن رسول الله ( صلى الله علیه وآله وسلم ).
وعن ابن عباس قال : إن لبید بن أعصم الیهودی سحر رسول الله ( صلى الله علیه وآله وسلم ) ثم دس ذلک فی بئر لبنی زریق فمرض رسول الله ( صلى الله علیه وآله وسلم ) فبینا هو نائم إذ أتاه ملکان فقعد أحدهما عند رأسه والاخر عند رجلیه فأخبراه بذلک وأنه فی بئر ذروان فی جف طلعه تحت راعوفه ـ والجف قشر الطلع. والراعوفه حجر فی أسفل البئر یقوم علیه الماتح ـ فانتبه رسول الله ( صلى الله علیه وآله وسلم ) وبعث علیا ( علیه السلام ) والزبیر وعمارا فنزحوا ماء تلک البئر ثم رفعوا الصخره وأخرجوا الجف فإذا فیه مشاطه رأسه وأسنان من مشطه وإذا هو معقد فیه إحدى عشر عقده عقد مغروزه بالابر ، فنزلت هاتان السورتان فجعل کلما یقرأ آیه انحلت عقده ووجد رسول الله ( صلى الله علیه وآله وسلم ) خفه فقام کأنما أنشط من عقال ، وجعل جبریل ( علیه السلام ) یقول : ( باسم الله أرقیک من کل شیء یؤذیک من حاسد وعین والله یشفیک ).
محمد بن عیسى گوید از حضرت رضا (علیه السلام) درباره سحر پرس و جو کردم فرمود: سحر واقعیت دارد و به اذن خدا اثر و ضرر مى کند و چون تو را سحر کردند دستت را تا محاذى صورتت بالا ببر و بخوان : باسم الله العظیم باسم الله العظیم رب العرش العظیم الا ذهبت و انقرضت .
وى مى گوید مردى درباره چشم زخم از حضرت پرسش کرد حضرت فرمود، آن نیز واقعیت دارد، و اگر گرفتار آن شدى دست را تا محاذى صورت بالا ببر و بخوان : (حمد) و (توحید) و (معوذتین ) و دست ها را بر پیشانى بمال که به اذن خدا مفید خواهد بود.
از امام ششم (علیه السلام) درباره معوذتین سؤ ال شد فرمود: پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) را لبید یهودى سحر کرد، جبرئیل معوذتین را براى حضرت آورد حضرت على (علیه السلام) را خواست و نخى را دوازده گرده زد و به او فرمود: به ته چاه رزوان برو و آیه اى بخوان و گرهى را بگشاى على (علیه السلام) به اندرون چاه رفت و هم چنان کرد، حضرت از سحر آسوده گشت .
ابن عباس گوید: لبید یهودى پیغمبر را سحر کرد، و سحر را در چاه رزوان انداخت حضرت بیمار شد، در حالى که حضرت به خواب بود دو فرشته آمدند، یکى از آن دو کنار سر حضرت و دیگرى پهلوى پاى او نشست ، و قضیه را به وى خبر دادند، که تو را سحر کرده اند و سحر را در زیر پوست در زیر سنگى در چاه رزوان گذارده اند. پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) بیدار شد و على (علیه السلام) و زبیر و عمار را فرستاده تا آب چاه را کشیدند و سنگ را برداشتند و سحر را در آوردند و دیدند که در آن موهاى سرى است با دندانه هایى از شانه که ۱۱ گره با سوزن بر آن زده اند، در این موقع معوذتین وحى شد، هر گرهى را که مى گشودند، آیه اى از آنها را مى خواندند، حضرت احساس سبکى کرد و برخاست گویا از قید و زنجیر آزاد شده ، و عقال از پاى او برداشته اند و جبرئیل مى گفت : بسم الله ارقیک من کل شى ء یؤ ذیک من حاسد و عین و الله یشفیک .
مکارم الاخلاق ، حسن بن فضل بن حسن طبرسى
سلام.وبسایتتون خیلی خوب و مفیده.به کارتون ادامه بدین
ما در زمینه درب های ضد سرقت و ضد حریق
فعالیت می کنیم.خوشحال میشوم از وبسایت ما دیدن کنید